بدون شرح

ساخت وبلاگ
از درب داخل میشی همینکه پاتو میذاری داخل مغازه اجازه حرف زدن بهت نمیده و شروع میکنه زبون ریختن: خیلی خوش آمدید.

تا میای حرف بزنی میگه حدس میزنم دنبال کاپشن باشید! تشریف بیارید اینجا این برندهای چرممونو از نزدیک ببینید، تن خورشون بینظیره. اجازه بدید کاپشنتونو دربیارم تنتون تستش کنید. میگی نه نه زحمت نکشید کاپشن نمیخواستم . میگه اختیار دارید مشکلی نیست فقط تنتون ببینید بعد هرچی شما امر کنید!

القصه کاپشنو تنت میکنه و به سمت آینه هدایتت میکنه و همچنان چرب زبانی میکنه. نگاهت که به آینه میفته وسوسه میشی اما بر هوای نفس غلبه میکنی  خیلی زود کاپشنو درمیاری و میگی فوق العاده اس میرسم خدمتتون!

اما فروشنده دست بردار نیست و همچنان داره از مزیتهای اجناس داخل مغازه اش تعریف میکنه! اینبار میگی وجدان که ندارم ولی وجدانن میرسم خدمتتون !!

 همینکه میفهمه از خودش پرروترم و ایستگاشو گرفتمو سرکاره، دیگه سکوت میکنه و منم میزنم بیرون 

وارد مغازه بعدی که میشم همینکه فروشنده به خودش بجنبه و بخواد بلند شه میگم زحمت نکشید آدرس میخواستم! میگه وسیله دارید؟؟؟ خوشحال میشم که قراره کمک کنه اما میگه خب پس دیرتون نمیشه تشریف بیارید اینجا این مدلهای شلوارامون که تازه از ترکیه رسیده رو یه نگاه بهشون بندازید!!! 

 

- تهش اینکه ما اول آخر آدرسو پیدا کردیم ولی دوستان انصافن انقدر مال دنیا رو چار چنگولی نچسبید و یه کم هم آدم باشید 

 

خیال یا ......
ما را در سایت خیال یا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jawidan بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 3:12